گروه فرهنگي چهارسوق

جمع آوري و نوشته توسط احمد روح امين

دراين جزوه نويسنده سعی کرده اسامى و شهر حال دیوانگان سال ۴۵ در منطقه یک و دو اصفهان که به نحوی در چهارسوق و مسجد هاي اطراف  انجا حضور به عمل رسانده اند به قلم بياورد.

جمعه شبها پاتوق دیوانه ها مسجد فلکه بود
گنگه که تو شیش پاطقش بود در مقام نخست

حسین دیونه زنجیر درست می کرد قیافه اش مثل افریقایا بود با شلوار بدون پیراهن پنجشنبه ها میامد و از طالقانی از وسط خیابان میرفت بسوی مسجدلنبان. مردم بهش می گفتند حسنی برق گرفتت بنا میکرد به فحش دادن. من ۵ سالم بود از اون خیلی میترسیدم.

رسول ساکن طوقچی بود اتوبوسهای واحد بدون بلیت سوارش می کردند روی صندلی عقب می نشست و در خیابانها میگشت و دوباره طوقچی پیاده ميشد.  از صندلی عقب به مردم نوا میاورد. من عاشق این بودم. سال ۵۴ اومد خونه نخودیان روضه من و پسری اقا مشتری اورا بدرقه کردیم تا کوچه جوزدان
باقالی و عباس فتح الله خان
۶ اسفند سی ودومین سالگرد در گذشت غلامرضا عبدی معرف به باقالی است
غلامرضا عبدی معروف به باقالی تولد ۱۳۲۶ فوت ۶ اسفند ۶۸  – ۴۲ سال
آقا رضا یک مرد حسابی بود چهارسو قدم میزد با کسی هم حرف نمی زد. دستش همیشه تو زیر شلواریش بود. منزلشون در دالون احمد حج اسمعیل شاهسیاه بود
یکی هم اسدالهی بود پیرمرد بود
اخلاقي  در سبزی فروشی می‌گفتند پاسبان بوده
امیزاعلی افسایده
عباس و محسن از صارمیه میامدند چارسو و میرفتند و افراد عاقل دیونه شون می کردند. این ضرابی که در مسجد بود را خیلی اذیتش کردند.
شیخ حسین که در چارسوق جای سوپری حصیر می فروخت. بابایی از دست اینان آسی شده بود.
مجتبی و باقر بهشتی نژاد. باقر سال ۶۵ مجتبی سال ۸۱ فوت شدند. باهم دعواشون هم میشد.

یک دکتر رحیمی بود نرسیده به سرتیپ مطبش بود دکتر افراد روانی هم بود من گهگاهی سر میزدم.

 گاگا  آب کش بود بنده خدا دیوانه نبود یک بار هم حاج جواد بابای یک ریال داد پرت کرد آن طرف.
یادم میاد دهه ۴۰ یک آبکش ریزه اندام شبها میامد پشت خونه حج عباس حمامی وتا سحر گریه میکرد و سحر هم میرفت من خیلی ازش میترسیدم.
من و مادر خدا بیامرزم ساعت ۱۱ شب میرفتیم از بن بست یزدان پناه شیر گاو بگیریم. من از آبکشه میترسیدم با صدای بلند گریه میگرد.

بک نفر مرد دهاتی فکر کنم مال رهنان بود قد بلند با یک بیل بلند میامد شبها جلوی وانت تلفنی و بیصدا گریه میکرد.


مجالس عذادارى

  • خونه نوری
  • خون گاوبندا
  • خونه بزرگزاد
  • خونه علی حجی
    تو خونه علی حجی تابوت امام حسین را درست میکرد و روز عاشورا  بیست نفر میشدنند از خونه خودشون میآوردنند خونه علی حجی همشون هم غش میکردنند
  • منزل خلدی
  • خونه عمومیا
  • خونه هاشم الحسینی

خونه نخوریان روضه خانی-  منبر آخوندها

خونه نخودیان که روضه بود آخوندها رو درجه بندی منبر می رفتند.
اونا که پول بیشتری میگرفتند بعدازنمازمنبر میرفتند و اونهایی که پول کمتری میگرفتند عصر میرفتند.
اقا محمودی یک شب با مجید سکینه بیگم قاعده بیان میکردند.

۱ میرزاعلی بدری
۲ فخرالدین روضاتی
۳ حسین هاشم الحسینی
۴ محمد هاشم الحسینی
۵ محمد روضاتی
۶ مهدی مظاهری
۷ محمد بهشتی
نماز سید محمد علی روضاتی
۸ حسین خطیبی
۹ رضا جزایری
۱۰ جمال الدین صهری
۱۱ شیخ محمد تقی رهبر
۱۲ سید رضا روضاتی
۱۳ لسان الواعیظین

حاج اقا فخر با خر میامد رمضون هم پشت خر میدوید.
ابان ۱۳۵۰ حاج اقا مهدی مظاهری به من گفت شما خدمت این اقا ارادت دارید منظورش باقالی بود.

این اواخر یادمه ابن یمین خونه نخودیان هم منبر میرفت بعداز اینکه میرزاعلی بدری فوت شد درسال۵۱
ازسال ۵۲ ابن یمین جای بدری را گرفت اقا اولی بود.
من که وارد روضه میشدم حاج احمد نخودیان مرا مورد تفقد قرار میدادند.

روح محمودیه بهبهانی هم شاد, شنیدم اعدامش کردنند.
محرم ۴۵ عباس فتح الله خان خونه نوری رفت منبر و حج محمود نوری از چشم من دید.

خونه حج عباس روضه خانی منبر آخوندها

آخوند اولی آقا حسام روضاتی
اقای ادیب
رضابهشتی
حائری
مهدی فهامی
شرف

خونه علی حجی  آخوند اولی مجدالحسبنی


مردان بزرگ پشت آشپزی و فلکه چهارسوق

اهتمام و شیرانی دو قلم زن پهلو مسجد
مم رحیم علی سلمونی

سر چهارراه تو مغازه عباس چرخی یک سلمانی بود روبرو دکان مش محمود ماست بند, اسمش آقای ابراهیمی بود.
بچه ها که می‌رفتند رو پشت بوم دکانش توت بخورند فحش میداد میگفت الان دکان خراب میشه.

امساکی سلمانی  پهلو حمام سابق

حج محمد ریزانه مغازه قصابی در فلکه چهارسوق

اوس میتی حلبی ساز
مرتضی نانوا پدر خانم اقای عباسعلی کدخدایی – سخنگو شورای نگهبان
جواد علاف

حسین تسلیمی نانوا سری کوچه قزوینیها شاد و پدرش ابوالقاسم
حاج اکبر کامسرا ذغالی
حج علی مددکن پنبه فروش
سید سرشوقی – اول کوچه دکتر نواب چلوخورشت
عکاسی ب ب روی دیوارها می نوشت در عکاسی ب ب عکس بگیرید

عباس سماوری سموور سازه دم جوزون دفاع چپ بوده سال ۱۳۲۷ در ورزشگاه تختی
حاج قاسم آجیلی معروف به عرب, سال ۱۳۴۵ حاج قاسم آجیلی به اتفاق همسرشان مشرف میشن مکه
حاج نصرالله آشپز
آقا مرتضی ربزانه پشت خونه ما بود.اول قصاب بود بعد راننده تریلی
حج علی و اقارسول بستنی فروش دکه سری کوچه بیمارستان
علی معراب روبرو مغازه حج اسماعیل عطار قصابی
کارخانه بستنی نانا در کوچه علیقلی بیک
احمد خقیقی توی دالون خونه حج علی و حج اسمال شیر گاو داشتند
مش سیف الله سوفور محله دهه ۴۰
یزدیه نانوا روبرو خونه حاجیان
پشت آشپزی شترها بار از طرف نایین و میمه می‌آوردند فکر کنم برای حاج اکبر علاف یک روز من یک تومان دادم سوارم کرد تا چهار راه وفایی معلم دیدم ظهر کتکش را خوردم.

مش محمود ماست بند, فرنی های خوشمزه داشت با شیره ,مشه محمود فرنی و ماست و موسیر درجه یک داشت خانه اش هم همسایه علی آقا بود.

آشیخ شقی


اموات تشییع و تدفین و ترحیم

۱۷ فروردین ۱۳۵۵ در گذشت سید اسماعیل میرمحمد صادقی معروف به آقا کوکو. ان روز باقالی مشهد بود وقتی از مشهد اومد اقا کوکو فوت شده بود و باقالی ادای احترام کرد.

نهم بهمن ۱۳۷۰ فوت مرحوم علیرضا فاتحی معروف به معل گل وبلبل .عصرهای جمعه میامد منزل ما روضه می خواند.

۲۵ دی ماه ۱۳۷۶ فوت اقا ملاذ
سال۵۴ بچه ها روی سکو منزل آقا ملاذ نشسته بودند که ناگهان آقا ازراه رسیدند و گفتند واقعآ احمقیند.
پدر من از اقا ملاذ طرفداری کرد.  رفته بودیم توپ را بیاریم از تو دالان یک دفعه اقا ملاذ مرا و امیری جواد را گیرمون کشید تو دالان. من یک جیغ کشیدم و در رفتم ولی امیرجواد را گیر کشید و بک پشت کله ی خورد.

پنجشنبه ها آشیخ قلوم علی ظهر میامد مسجد چارو. ریزه اندام بود و باطن دار. بعدازنمازعصرمیرفت منبر مردم کمکش می کردند پاش هم انگار شل بود.


در این بخش جملات قصار در گروه

روح الامین: حاج اقا محمد روضاتی گفته بود اصغر قفلی هم دعا کمیل خون شده

روح الامین: مشت گره کرده چنگ چنگ تا پیروزی
شب آخر بمباران که افتاد تو حسین آباد من رفتم دیدن، موقع برگشتن آمدم دم درب بیمارستان کاشانی و دیدم حاج آقا رضا از خونه آمده بود بیرون. تا من را دید چون میدونست پاسدارم یک دفعه آمد جلو من دستش را برد بالا و با داد گفت چنگ چنگ تا پیروزی بعنوان طعنه من هم الفرار.

روح الامین: حسینی من فردا میخام برم سر قبر ظله سلطان پشت مسجد شیخ لطف الله تو هم بیا

روح الامین: وای غلامحسین بیا بریم با هم جامع المقدمات بخونیم

روح الامین: رسول بیا مرا ببر دانشگاههای خارج
حسينى: خدا بیامرزد استاد عزیزااله کفاش گفت نه به دیونه کو.. بده نه کو.. دیونه بزار. اینجا هم گروه دیونه خونه شده

غلام حسین: بکشید بیرون از آقا مصطفی جیگری – ۴روزه بحث ک..ر آقامصطفاست

غلام حسین: اقارضا بچه مچا میگفت نیاید تو مسجد باعث فسق فجور میشه

روح الامین: هوا سرد است فعلا دکتر گفت تا عید بیرون نرو
جوزدانى: دکتر ککه خورد خودتو بپوشون

روح الامین: به آسید عباس خلیلیان گفتم خیلی چاکرم گفت باش تا عوضت کنم

سال ۶۰ حاج محمد شکر شاد و حاج اقا رسول مصلحی و حاج آقا تقی پسندی تو بسیج بودند شبها هم کف خیابان شاه میدویدند و شعار می‌دادند.
ابان سال ۶۰ حسین حاجیان سر ممد فرقانی داد زد و گفت پس کی میخوای این تابلو را تموم کنی تابلوی الله اکبر خمینی رهبر را فرقانی هم سرخ شده بود و ناراحت چسبید به کار و تمومش کرد و گفت دیگه من دست به این تابلو نمیزنم اگه خراب شد دیگه ربطی به من نداره.
درسته یک چیزای یادم میاد . رفتیم از دکانهای چهارسوق پول گرفتم و گفت چرا به من نگفتید و نور بخش زرگر بغل دکان باقری گفت مگه چندی میخواستید.

روح الامین: حاجیان مرا در کابینه راه نداد.

اواخر آذرماه ۶۰ سحر گاه رفتم حمام حج عباس اتفاقا استکی هم آنجا بود. استکی که نزدیک منزل پیشگاهی سوپری داشت از من پرسید رئیس بسیج کیه گفتم حاجیان گفت معاونش کیه گفتم ممد آسد حسن ، چون آن روز ها ممد آسد حسن برو برویی داشت در بسیج و پاکاری پا کار بود

دیماه ۶۲ منصور زاغی نژاد از تلفن عمومی زنگ زد به سوپر بابایی و گفت به حسین سلجوقیان بگویید بیاد پشت تلفن آمد پشت تلفن گفت من از بندر زنگ میزنم یگ خاور گرمک برات بار زدیم فردا میرستد بدستت
حسین سلجوقیان گفت آخه در دی ماه که گرمک نیست و باورش هم اومده بود. یک سالی چنین برنامه ای را داشتیم تا سال ۶۴ ادامه داشت.

روز عاشورای سال ۶۴ فروتن خادم مسجد رفت پشت بلندگو و گفت یک بچه پیداشده درب مغازه حسین اقای شمر است ناگهان حسین خشمگین و وارد شبسطان مسجد شد با کفش.


سلحشوران که به نحوی  در به ثمر رساندن یا با حضور خودشان به نهضت‌ انقلاب اسلامی ر…

آقا مشتری
حسن موشی
حسین شمر
ممدطلا
اصغر قلفی
حسن چراغی.
استادمحمود پوز چوله.
حسن شلی.
رضادرازه.
آشیخ شقی.
حج حسن مرده شور
محمد جیری ویری
اوس علی شلنگ انداز
محمد نفتی
قریب بقال
عباسی سرهنگ
ناهیدی سرهنگ
اسید حسن پینه دوز

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*