حافظ از ديد يک کچل
۷۵۰ سال پیش سراسر ایران را آشوب و ناامنیها گرفته بود. دولت ایلخانان مغول فروپاشیده بود و تیمور لنگ تازه داشت اماده میشد یورش خودش را به ایران آغاز کنه. و کم کم داشتند دولتهای کوچکی در ایران سردر مى اوردند . یکی از آن دولتها، «آل مظفر» نام داشت که بر فارس، کرمان و یزد فرمانروایی میکردند
در ان زمان دو تا همکلاسى بودند شاه شجاع و حافظ
پدر شاه شجاع، مبارزالدین محمد مظفر، بانی سلسلهٔ آل مظفر بود، مرد بسیار تندخو و خشت مذهب مثل همين ملاهاى معاصر خودمان بود. او به دست پسرش، شاه شجاع از سلطنت بر کنار و زندانی شد.
حافظ به بنا به قول خودش به چهارده روايت متفاوت قرآن كريم را از بر بوده و در اينجا اشاره او به ۱۴ قرآن مختلفى است که ان زمان درمدارس تدريس ميشد. اما به اشتباه بعضى ها معتقدند منظورش به ۱۴ نوع مختلف قرائت خواندن است که به قول احمدى که که خوردند.
عشقت رسد بفریاد گر خود بسانِ حافظ
قرآن ز بَر بخوانی در چارده روایت. 😳
۱۹ سال بعد از مرگ محمد, قرآن در زمان ابوبکر جمع و تدوین شد و در روزگار عثمان اصلاحاتی در آن صورت گرفته. چند نسخ از قرانها به اسم های ورش، حفص, قالون, الدوري, السوسي, شُعبة و چندتا دیگه الان وجود دارند.
قران ورش همونه که ما ازش استفاده میکنیم. (در ضمن خيلى ها در تاريخ قران را کامل از بر بوده اند)
صوفیان قبل از هجوم مغول مردمانى پرهیزکاری بودند، اما بعد از هجوم مغول و آخورشدن مساجد و خانگاها بدست مغولان همه از بين رفتند. بعدا جاى انها را بسيارى از اخوندهای فاسد و فریبکار گرفتند. مثل همين اوضاع که الان بر ما حاکمه در زمان او هم بوده.
حافظ دل خوشى از زاهد، واعظ، شیخ، مفتی، قاضی، فقیه، محتسب و امام جماعت ندارد و همه انها را به باد سرزنش ميگرد و مورد انتقاد و مخالفت همه انها است. وی در بیت هايش صوفیان را دجال کیش و ملحد توصیف کرده.
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف 😜
حیوان: شيخى که دنبال معرکه گیری و خودخواهی است و هیچ نقش و مسئولیت اجتماعی و شرعی را به گردن نمیگیرد.
پاردُم: طناب کوتاهی که به چهارپایان می بستند که در محدوده مشخصی بچرند! وقتی که آرزو میکند “پاردمش دراز باد” یعنی که کاش این طناب درازتر باشد تا هرچه میخواهد بچرد!
البته حافظ دشمنان فراوانی داشته و هر وقت شاه شجاع از شیراز میرفته بیرون از ترس حمله بسيجى ها بخونش به خونه ديگران برا چند روز پناهنده ميشده.
حافظ به واسطه شهرت ومحبوبیتی که در زمان حیاتش داشت، اشعارش به سرعت در میان مردم پخش میشد ولى علاقه زیادی به انتشار اشعارش مثل سعدى نداشت.
حافظ و شراب و مى
حافظ این را می دانسته است که مشروبخواری گناه داره بنابراين شراب حافظ (در اکثر موارد) همان شراب الکل دار معمولى است و نه شراب عشق الهی. چرا که شراب عشق الهی گناه نداره!
می خور که شیخ و زاهد و مفتی ومحتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنن
می خور که صد گناه ز اغیار درحجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت 😂
ماه صیام: ماه رمضان
ماه رمضان رفت ساقی قدح باده را بیاور لامصت که خفه شديم
نکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود 😜
به چشم حقارت به من مست نگاه نکن! اسلام با این مستی من به خطر نمى افتد.
نه من از پردهٔ تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت 😍
پدرم : حضرت ادم
اونکه حضرت ادم بود, ريد تو گير دادى به من
حافظا می خور و مستی کن و خوش باش ولی
دام تزویر نکن چون دگران قرآن را 😀
اشاره به اخوندهاست
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم 😀
خرابات مغان: میخانه زرتشتیان. محل ارمنيها خودمون
چه نوری ز کجا: نور طلايى شراب از پشت جام
حافظ معلم دين و قران بوده و دفتر کارش قران و دعا بوده. در این شعر میگه که این دفتری که نوشتههای آن بیمعناست و اين عباوعمامه همان بهتر که در شراب ناب غرق شود
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
سالیان سال دفتر و کتابش در گرو پول شراب تو يک ميخونه بوده. بدبخت پول نداشته بالا شراب بده, بجاش قران را گروه گذاشته.
و ميگه میکده از برکت درس و دعاهاى من سالها رونق داشت.
سالها دفترِ ما در گرو صَهبا بود
رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود 😜
چند کلمه در مورد مشروبات
آبجو و شراب در صد الکل کمی دارند. آبجو را به هر مناسبتی میشه خورد. ناراحتی یا خوشحالی, خسته یا سرحال همیشه
شراب و می قبلا در دربار شاهان خورده می شده و نه در کوچه و بازار شهر. اون زمان شراب خیلی گرون بوده. آداب خوردن داشته. والان برعکس شده و از زمانی که تو کوچه بازار خورده می شه چندان آبروی نداره. شراب مزه سرکه داره. خلاصه چرته و من که اصلا از هر دو آنها خوش نمی اید. هر دفعه میایند دید و بازدید یک شیشه میارند. خون حضرت عیسی است. من دیگه برا شیشه ها جا ندارم. دوباره صبر میکنیم همون شیشه های شراب را میبریم هدیه برا دیگران.
ماندم تو اینکه چرا که یک نهر از این اشغال تو بهشت هست . بهتر مسلمانان قبلش اینجا یک کمی از اون را بخورند و ببیند که اصلا آش دهن سوزی نیست. احتمالا خدا نهر شراب را تو بهشت گذاشته که بخورند و گیج برند و نفهمند کدام گوری آمدند.
شراب را معمولا باغذا می خورند وهر دفعه به اندازه حداکثر دو استکان مصرف میشه اونهم نه با هر غذایی.
Sekt بیشتر مال شب سال نو وگرفتن مدرک تحصیله. مصرفش به اندازه یک یا دو استکان است و من دوست ندارم ولی برا اینکه بگم ما هم در کنار شمایم می خورم.
ویسکی و ودکا و عرق خودمان درصد الکل زیادی دارند و درضمن تلخ و کوفت هستند. مصرفش یک یا دو استکان یا یک لیوان با مخلوط از کولا یا فانتا است. من اصلا دوست ندارم.
Likore الکل بالای داره مثل ودکا و در مزه های مختلف میوه ای وجود دارد. خوشمزه و بیشتر زنها استفاده می کند. من خیلی دوست دارم هر دفعه یک استکان.
اثر خوردن آنها مثل اینکه ٢٠ دور به دور خودت بچرخی .سرت گیج میره و بعضی حالشان به هم می خورده و این حالت را در خودت ٢ ساعتی فرض کن.
ادامه دارد فعلا حالش را ندارم
Leave a Reply