ابن سینا ومردم گيچ

ابوعلی سینا، حکیم و فیلسوف بزرگ ایرانی، فرزند یکی از صاحب‌منصبان حکومت سامانیان بود. پدرش متولد شهر بلخ در افغانستان و مادرش اهل بخارا بود. در مجموع، او از خانواده‌ای ثروتمند (بچه پولدار) بود.

ضمناً، مولانا بلخی نیز اهل بلخ افغانستان بود.
فارابی اهل فاریاب افغانستان بود.
رستم، پهلوان اسطوره‌ای، نیز اهل زابل افغانستان بود.
ابوریحان بیرونی هم اصالتاً از ازبکستان بود.

يک روز به دوست افقانيم گفتم اينهمه ژن خوب در افغانستان داريد چرا اينقدر شما دربدريد. نزديک ۱۱۰۰ سال تا الان هيچ ادم دانشمندی تو شما نيامده. (شاعر و شيخ شايد فاضل باشه ولى عالم و دانشمند نيست.)

يک گريز كوچولو:

شهر بلخ از نظر تاریخی جزوه يکى از مهمترین شهرهاى جهان به حساب ميايد که متاسفانه به فراموشی سپرده شده و در حال نابودی است و اما برعکس شهر مزار شریف چند کيلومترى شهر بلخ واقع است که در عظمت و شکوه دست کمى از قبرهاى مشهد و قم مال خودمون نداره.
مردم افغانستان معتقد بر اين هستند که مزار مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب در این شهر است به سبب وجود این مزارِ شریف، “مزار شریف” نامیده شد. روی سنگ قبر نوشته شده: «هذا مزار شریف علی بن ابیطالب».

داستان از اينجا شروع ميشود که على وارد مسجد شده، ابن ملجم به آن حضرت (از پشت در) حمله کرد و ضربتش را بر فرق سر او وارد ساخت. (شهید محراب عمر بود به روايتى)
علی را شبانه جمعی مخفیانه دفن نمودند و خلیفه را باخبر نکردند.

در سال ۷۹۱ میلادی، در دوران خلافت هارون‌الرشید عباسی، محل مزار علی بن ابی‌طالب در فاصلهٔ چند کیلومتری کوفه مشخص شد. آرامگاهی در آنجا ساخته شد که بعدها به زیارتگاه شیعیان تبدیل و سپس، منطقهٔ اطراف آن به شهر نجف مبدل گشت.
بر اساس یک روایت، بعدا امام صادق به ابومسلم خراسانی نوشت که قبر امیرالمؤمنین را باز کرده و پیکر حضرت را به نقطه‌ای دور ببرند تا از هتک حرمت در امان بماند.
ابومسلم و یارانش این کار را انجام دادند و پیکر امیرالمؤمنین را با احترام به سوی بلخ بُردند و در روستایی دورافتاده به نام «خواجه خیران» به خاک سپردند.
آن‌ها کتیبه‌ای که صاحب قبر را معرفی می‌کرد، نوشته و آن را زیر خاک پنهان کردند.
سال‌ها بعد، سلطان سنجر سلجوقی که از این ماجرا مطلع شد، دستور داد تا همه جا را بگردند و مزار علی را پیدا کنند. پس از جستجو، قبری با چند علامت یافتند. قبر را شکافتند و به تابوتی رسیدند که روی آن لوحی با این نوشته قرار داشت: «این قبر ولی الله، علی بن ابی‌طالب است». تابوت را باز کردند و جسم امیرالمؤمنین را صحیح و سالم یافتند.

وقتی خبر به سلطان سنجر رسید، او جواهرات بسیاری وقف مزار کرد و دستور ساخت بنایی باشکوه را صادر نمود.

در زمان حمله مغولان، شهر مزار ویران شد. بعدها سلطان حسین بایقرا آن را بازسازی کرد و در نهایت بی‌بی گوهرشاد (همسر شاهرخ میرزای تیموری) آنجا را از نو بنا نهاد. روستای خواجه خیران، امروزه به برکت این مزار شریف، «مزار شریف» نامیده می‌شود.

البته، بنابر برخی نوشته‌ها، گفته شده است که آرامگاه اشوزرتشت نیز در شهر مزار شریف قرار دارد؛ همان جایی که طبق باور شیعه، مقبره حضرت علی (ع) است.
علت انتساب این مکان را به مقبره حضرت علی را این نکته می دانند که پس از پیدایش اسلام، ایرانیان میخواستند تا مکان های مقدسشان دستخوش تاراج و دشنام اعراب نشود و از این روی، نام های اسلامی بر آن نهادند مثل تخت سلیمان که همان «فره‌اسپه» پایتخت شاهنشاهی اشکانی بوده‌است
حالا خر بيار باقالى بار کن.


برگردیم سر کار خودمون:

بقراط، حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد، بر این باور بود که چهار عنصر اولیه در طبیعت وجود دارد: آب، خاک، هوا و آتش.
همچنین، وضع (مزاج) بدن انسان شامل چهار خلط است:

خون (دم) که گرم و تر است.
صفرا که گرم و خشک است.
سودا که سرد و خشک است.
بلغم که سرد و تر است.

۹۰۰ سال پیش، در زمان ابن سینا، کسی با مفاهیمی مانند ویروس، عفونت، باکتری، میکروب، گردش خون، تنفس یا بیماری‌های ژنتیکی آشنا نبود و دلایل بیماری‌ها مانند طب جدید توضیح داده نمی‌شد.
به هر حال، این روش درمانی اجداد ما بود و پدران ما با استفاده از آن خود را درمان می‌کردند. این درمان‌ها طی هزاران سال تجربه به دست آمده بود و مردم انها را چه درست و يا چه غلط، داروی دردهای خود را دانسته و براى علاج دل‌پیچه یا دندان‌درد، و… مصرف می‌کردند.
با وجود این داروها، میانگین عمر مردم در آن دوران تغییر چندانی نمی‌کرد؛ به‌طور میانگین، از هر ده کودک، چهار نفر فوت می‌کردند.

همه حیوانات و انسان‌ها با مجموعه‌ای از غریزه‌ها متولد می‌شوند، به این معنی که این دانش (غریزی) را از طریق ژن‌ها از والدین خود به ارث می‌برند.

به طور مثال:
غریزه بقا که باعث می شود کودک در هنگام گرسنگی گریه کند یا حیوانی از خطر فرار می کند.
غریزه مهاجرت مانند پرندگان یا نهنگ‌ها،
غریزه گله ی: برای ایمنی و حمایت به صورت گروهی به هم می چسبند.
غریزه زبان: در انسان، این ایده جالب وجود دارد که ما با توانایی طبیعی برای یادگیری زبان متولد می شویم.

تشخیص تفاوت میان غریزه و آموخته‌ها در ما انسان‌ها دشوار است، زیرا بسیاری از رفتارهای ما ترکیبی از هر دو هستند.
مغز انسان بزرگ و انعطاف‌پذیر است. این ویژگی به ما اجازه می‌دهد که یاد بگیریم و با موقعیت‌های گوناگون سازگار شویم، که همین امر، تشخیص اینکه کدام رفتار غریزی و کدام آموخته است را دشوار می‌سازد.
حال به بحث «طب غريزه ايى» بازگردیم. گیاهان حاوی انواع ترکیبات دارویی هستند و با استفاده از آمیزه‌ای از مواد شیمیایی که تعدادشان ممکن است به بیش از ده ها هزار برسد، داراى اثرات مختلفی هستند. به‌عنوان مثال، ترکیباتی که اثر ضدباکتریایی، ضد‌انگلی یا ضدقارچی برای خود گیاه دارند، می‌توانند پس از مصرف بر روی جانوران نیز این اثرات را اعمال کنند.
میمون‌ها خود را با گیاهان دارویی درمان می‌کنند. اورانگوتان‌های وحشی برای درمان زخم‌های خود از گیاهان خاصی استفاده می‌کنند. جانوران گیاهخوار، گیاهان سمی را نمی‌خورند. برخی از جانوران، خطرهای آینده را پیش‌بینی کرده و خود را از آن‌ها حفظ می‌کنند.
اگر می‌توانستیم با حیوانات صحبت کنیم یا با مشاهده دقیق آنچه می‌خورند و آنچه نمی‌خورند آشنا شویم، می‌توانستیم گنجینه‌ای از ترکیبات داروشناختی را برای خودمان کشف کنیم.
اجداد ما، پانصد هزار سال پیش از ابن سینا، ان زمانی که به درخت‌ها آویزان بودند، با خواص گیاهان آشنا بودند و از آن‌ها به جای دارو استفاده می‌کردند.
این دانش، پس از آنکه انسان به شهرنشینی روی آورد، به‌مرور زمان از بین رفت. برای مثال، اکنون بسیاری از ما نمی‌توانیم شب‌ها با نگاه به ستارگان، مسیر خود را پیدا کنیم، درحالی‌که داشتن این علم در دوران گذشته برای تک تک افراد حیاتی بود.

برخی از داروهای گیاهی دست‌ساز و داروهایی که در عطاری‌ها عرضه می‌شوند، ممکن است پیامدهای ناگواری داشته باشند. گیاهان دارویی دوز مصرفی دارند و مصرف آن‌ها اختیاری و دل بخواهی نیست. شنیده‌ام که در آزمایش‌های انجام شده روی نمونه‌هایی از برخی مغازه‌های گیاه‌دارویی و عطاری، مشخص شده است که بعضی از محصولات موسوم به «دارو»، در واقع با داروهای شیمیایی مخلوط شده‌اند که تنها اندکی پودر گیاهی به آن‌ها اضافه شده است.

اما بعد از اين همه روده درازى:

ابوعلی سینا یکی از دانشمندان و طبیبان بزرگ جهان در زمینه‌های ریاضیات، فلسفه و نجوم محسوب می‌شود. او نظریه‌های جامع و کاملی در فلسفه، الهیات و ادبیات ارائه داد و با تحولی که در دانش پزشکی ایجاد کرد، به یکی از سرآمدان طب و حکمت در تاریخ بشر تبدیل شد.
کار مهمی که ابن سینا انجام داد، گردآوری تمام دانش زمان خود درباره گیاهان در یک کتاب به نام «قانون» بود. او اولین کسی بود که موفق به نوشتن و نسخه‌برداری از دانش گیاه‌شناسی شد.  این کتاب نقشی بزرگ در صنعت تولید دارو در گذشته و حال ایفا کرده است. ولى اشتباه نشود چه بسا کسانی در عصر ابن سینا زندگی می‌کردند که تجربه بیشتری از او داشتند.

دوران زندگی او در قرن چهارم هجری و همزمان با دولت سامانیان بود. سامانیان از خوش‌رفتارترین شاهان و فرهنگ‌پرورترین حکومت‌های آن زمان بودند. در آن دوران، بزرگانی در علم و ادب همچون زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، فارابی، فردوسی، رودکی و ابوسعید ابوالخیر زندگی می‌کردند. متأسفانه این اسامی فقط در تاریخ ماندگار شده‌اند و این بدان معنا نیست که بقیه مردم هیچ اطلاعاتی نداشتند.

اگرفتاری ما از اونجا شروع شد که تعصب‌های خشک مذهبی خواجه نظام‌الملک طوسی و غزالی باعث شدند که روح علم‌اندوزی از مدارس رخت بربندد و جای خود را به تنش‌ها و درگیری‌های شدید عقیدتی دهد.
هدف مدارس نظامیه در قرن پنجم، مقابله با اندیشه فاطمیان مصر و گسترش تعالیم شافعی بود. این مدارس در اشاعه مذهب شافعی، سرکوب مذاهب دیگر و محدود کردن علوم عقلی و فلسفی نقش داشتند و این گرفتاری تا حالا ادامه دارد

اما برگردیم سر شيخ خودمان. گزارش‌هایی در مورد میگساری و زن‌بارگی او وجود دارد و گفته می‌شود که در این کارها زیاده‌روی می‌کرده است. تا آنجا که می‌دانم او ازدواج نکرده است. همچنین گفته می‌شود که ابن سینا بیشتر برای جاه‌طلبی و فخرفروشی به دنبال نوشتن کتاب‌هایش بوده و بیشتر دنبال کون این شاه و آن شاه بوده است. من هرگز گزارشی ندیده‌ام که او بدون چشم‌داشت، مانند رازی، کسی را طبابت کرده باشد. او آثار رازی را مطالعه کرده و از کارهای او به عنوان پایه‌ای برای کارهای خود استفاده نموده است. حتی خوانده‌ام که آنها را کپی کرده است.

مرگ وى:

مسعود غزنوی در سال ۴۲۱ قمری به اصفهان حمله کرد و شهر را به تصرف خود درآورد. سپاهیان او، پس از کشتار فراوان، اقدام به غارت اموال علاءالدوله و خانه ابن سینا کردند.
ابن سینا و علاءالدوله فرار کردند. در جریان این فرار، ابن سینا دچار بیماری قولنج شد و شخصاً به درمان خود پرداخت (مثل احمد حج اسمال). اين بنده خدا به قصد بهبودی، در یک روز هشت بار خود را تنقیه کرد و در نتیجه دچار زخم روده شد و چند روز بعد درگذشت. به عبارتى اگر الان بود يک ويزيت دکتر طباطبایی تو چهارسوق را ميگرفت و دکتر طباطبایی ميتوانست اون را شايد مداوا کنه و چند سالی به عمرش اضافه بشه و به طبابت سنتی‌ خودش ادامه بده.
متأسفانه آمار تعداد کسانی که بر اثر درمان‌های او جان باخته‌اند در دسترس نیست و تنها تعداد شاهزادگان شفا یافته ثبت شده است.

و بلاخره هنوز هم برخی از مردم عقاید خود را از پای منبر می‌گیرند، نه از طریق تحصیل و مدارس.
و هنوز  گروهی از ما همچنان درگیر بحث‌های جوهر و عرض هستیم و برای درمان، طب سنتی بقراط را ترجیح می‌دهند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*