دارونماها؛ تجارتی پرسود بدون ریسک

«داروگرایی» یا مصرف خودسرانه

اگر به یخچال خانه‌های ما ایرانی‌ها نگاهی بیندازید، احتمالاً با کیسه‌های انبوهی از دارو مواجه می‌شوید؛ داروهایی که نیمی از آن‌ها تاریخ مصرف گذشته‌اند، اما همچنان با وسواس نگهداری می‌شوند. ما به شکلی افراطی به این قرص‌ها و کپسول‌ها وابسته‌ایم و به محض بروز کوچک‌ترین عارضه‌ای، به سراغ این ذخایر می‌رویم، غافل از اینکه بسیاری از این داروها دیگر عملاً هیچ خاصیت شیمیایی ندارند.

در واقع، بسیاری از این داروها برای ما نقش «دارونما» را بازی می‌کنند. در فرهنگ ما، فرآیند درمان با «نسخه» گره خورده است. بیمار انتظار دارد که پس از ویزیت، حتماً با لیستی بلندبالا از آمپول و کپسول از مطب خارج شود؛ گویی تنها دیدن نسخه و فرآیند خرید دارو، نیمی از مسیر بهبودی است. این دقیقاً همان اثر روانی یا «اثر دارونما» است که ذهن ما را فریب می‌دهد تا احساس بهبودی کنیم، نه لزوماً ترکیبات شیمیایی آن داروها.

این رفتار دقیقاً نقطه مقابل رویکردی است که در کشورهایی مثل آلمان دیده می‌شود. در آنجا پزشکان به راحتی دارو تجویز نمی‌کنند. بسیار پیش می‌آید که پزشک پس از معاینه، تنها یک جمله بگوید: «به خانه برو، استراحت کن و مایعات بنوش.» در آن فرهنگ، بدن به عنوان سیستمی شناخته می‌شود که توانایی ترمیم خود را دارد، اما در فرهنگ ما، تا زمانی که سوزن آمپول را حس نکنیم، باور نمی‌کنیم که روند درمان آغاز شده است! ما بازماندگان نسلی هستیم که بقای خود را مدیون شانس و سیستم ایمنی بدن است، اما امروز خود را در محاصره پلاستیک‌های بی‌آزار اما بی‌خاصیتِ دارو قرار داده‌ایم.

دارونماها؛ تجارتی پرسود بدون ریسک

دارونماها (Placebos) ماده یا درمانی بی‌اثر است که ظاهری شبیه به داروی واقعی دارد (مانند قرص شکر ٫ نشاسته یا آب نمک)،در اشکال متنوعی از جمله قرص، کپسول و حتی آمپول تولید می‌شوند. شرکت‌های داروسازی اشتیاق زیادی برای عرضه این محصولات به بازار دارند؛ چرا که تولید آن‌ها نیازی به هزینه‌های گزافِ تحقیق و توسعه (R&D) یا آزمایش‌های بالینی پیچیده ندارد. از سوی دیگر، این مواد به دلیل ماهیت خنثی، هیچ‌گونه ریسک پزشکی یا عوارض جانبی برای مصرف‌کننده ایجاد نمی‌کنند.

اينها هیچ خاصیت درمانی مستقیمی ندارد، با این حال به دلیل باور و انتظار بیمار به بهبود، اثری روانی و گاه فیزیولوژیکی در کاهش علائم (مانند درد، خستگی یا تهوع) ایجاد می‌کند که به آن «اثر دارونما» می‌گویند و در تحقیقات دارویی به عنوان کنترل استفاده می‌شود.
نکته ظریف در مورد دارونماها، نحوه ارائه آن‌هاست. در بسیاری از موارد، حتی پزشک داروخانه و دکتر نیز نباید از هویت واقعی دارونما مطلع باشند زیرا اگر بیمار کوچک‌ترین شکی به اصالت دارو ببرد، اثر روانی مثبت آن یا همان «اثر دارونما» به کل از بین می‌رود.
در یک بیمار معمولی، دارونما دقیقاً باید همان اثر روانی را ایجاد کند که «ایمان به شفا» در زائران حرم امام رضا (ع) ایجاد می‌کند و همان‌طور که زائر با خلوص نیت به حرم می‌رود، بیمار هم باید به پزشک و دارو اعتماد مطلق داشته باشد. اگر این اعتماد خدشه‌دار شود (مثلاً بیمار بفهمد دارو نمایشی است)، آن پیوند روانی شکسته شده و فرآیند بهبود متوقف می‌شود.
در علم پزشکى «اثر دارونما» (Placebo Effect) با تکیه بر قدرتِ باورِ بیمار عمل می‌کند. وقتی مريض با اطمینان کامل دارو را مصرف می‌کند، مغز او فرمان آزاد سازی مواد شیمیایی تسکین‌دهنده را صادر می‌کند؛ گویی آن یقین و امید، کلیدِ شفای درونی او می‌شود.

نسخه، همیشه شفابخش نیست بیایید این فرهنگ را تمرین کنیم که از پزشکِ خود «نسخه» نخواهیم، بلکه «سلامتی» بخواهیم. اگر پزشکی به شما گفت فقط با استراحت و نوشیدن آب خوب می‌شوید، به دانش او اعتماد کنید. این نشان‌دهنده مهارت اوست که تشخیص داده بدن شما آن‌قدر قوی هست که خودش را ترمیم کند. او با تجویز نکردنِ داروی اضافه، در واقع به کبد و کلیه شما لطف کرده است.

قدرت ذهن را دست‌کم نگیرید بپذیریم که بخش بزرگی از بهبودی ما در ذهنمان اتفاق می‌افتد. به جای پناه بردن به پلاستیک‌های پر از قرص، به بدنمان فرصت بدهیم. ما نوادگان همان کسانی هستیم که از دوران نبودِ بهداشت و عفونت‌های سخت جان سالم به در برده‌اند؛ پس بدن ما بسیار قوی‌تر از آن است که برای هر سرماخوردگی ساده، به آمپول و کپسول نیاز داشته باشد.


حالا که به اينجا رسيد بزاريد يک مطلب هم در مورد گذشتگان بنویسم:

در زمان‌های دور هر اتفاق ناگوارى که روى ميداد برخلاف امروز آمار کشتگان از مجروحان به مرات خيلى زیادتر بود. جراحت غالباً حکم مرگ را داشت چون در ان زمان مجرومین به خاطر عفونت‌هایی که می‌کردند می‌مردند .
کافی است به اشعار شاهنامه نگاهی بیندازیم؛ جایی که در نبردها آمار کشته‌ها بسیار بالا و تعداد مجروحان اندک گزارش شده است. علت ساده ان نبودِ دانش دربارۀ عفونت بود. حتی طب سنتی بزرگانی چون ابن‌سینا نیز در برابر دنیای ناشناختۀ میکروب‌ها و باکتری‌ها سلاحی نداشت.

همین وضعیت هم دامن‌گیر نوزادان و مادران میشد و تا همین ۳۰۰ سال پیش، به دلیل نرخ بالای مرگ‌ومیر نوزادان، رسم بود که اسم بچه را والدین بلافاصله انتخاب نمی‌کردند؛ ۳ تا ۶ ماه صبر می‌کردند تا ببینند آیا کودک می‌تواند از بیماری‌ها و عفونت‌ها جان سالم به در ببرد یا نه.
آنهايکه بچه‌های خودش را در خانه به دنیا می‌آورد شانس بیشتری داشتند که از عفونت جان سالم بدر برند. براى مثال در قرون وسطی، بیمارستان‌های اروپا کانون آلودگی بودند و در بخش‌ زنان زایشگاه‌ها شامل اتاق‌هایی بود که بیش از ۱۰ زن در کنار هم وضع حمل می‌کردند و از هر ۱۰ زن، بيش از ۳ نفر به دلیل عفونت‌های شدید بعد از زایمان از دنیا می‌رفتند.
در واقع، من و شما فرزندانِ همان بچه‌های خوش‌شانسی هستیم که جان سالم به در برده‌اند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*