شاعران پیش از رودکی
طاهریان (۸۲۱ تا ۸۷۳ میلادی) نخستین حکومت ایرانی تبار و مستقل ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند
دراختلاف بین پسران هارون الرشید، امین و مأمون، طاهر پسر حسین جانب مأمون را گرفت و در جنگی که علی بن عیسی بن ماهان، سردار امین، در ری برضدّ مأمون کرد، طاهر بن حسین او را شکست داد و کشت. هنگامی که مأمون به خلافت رسید به پاس این خدمات طاهر را، برای پاسداری از امنیّت شهر، شُرطه بغداد کرد و چند سال بعد حکومت خراسان را به او داد
صفاریان (۸۷۱ میلادی تا ۱۰۰۳ میلادی)
آل زیار (۹۲۷ میلادی تا ۱۰۹۰ میلادی)
آل بویه (۹۳۵ میلادی تا ۱۰۶۲ میلادی)
غزنویان (۹۷۷ میلادی تا ۱۱۸۶ میلادی)
سلجوقیان (۱۰۳۷ میلادی تا ۱۱۹۴ میلادی)
خوارزمشاهیان (۱۰۷۱ میلادی تا ۱۲۳۱ میلادی)
خیلیها رودکی را پدر شعر فارسی میدانند درحالیکه پیش از او، بسیاری از افراد در دوران پس از اسلام، شعر پارسی میسرودند
*************
حنظله بادغیسی،
شاعر فارسی زبان قرن سوم هجری قمری و از نخستین شاعران و گویندگان زبان پارسی است که در عهد طاهریان میزیستهاست
مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی
*************
ابوسلیک گرگانی
به مژه دل ز من بدزدیدی ای به لب قاضی و به مژگان دزد
مزد خواهی که دل ز من بردی این شگفتی که دید دزد به مزد
*************
محمد بن وصیف سگزی:
شاعر قرن چهام هجری و مداح یعقوب لیث صفار بوده است. محمد بن وصیف این شعر بگفت
ای امیری كه امیران جهان خاصه و عام بنده و چاكر و مولای و سگ بند و غلام
ازلی خطی در لوح كه ملكی بدهید به ابی یوسف یعقوب بن اللیث همام
*************
دقیقی طوسی ( متوفی 368 هجری برابر با 978 میلادی)
ابومنصور محمد بن احمد دقیقی, نخستین شاعری است كه بین تغزل و مدیحه ارتباطی ایجاد كرده است و دومین شاعری است كه به سرودن شاهنامه پرداخته است.
*************
رودَکی (۸۶۰ – ۹۴۰میلادی ، روستای پنجکنت در تاجیکستان امروزی منطقهای در نزدیکی سمرقند و نخشب) نخستین شاعر مشهور پارسی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری
مهمترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نماندهاست
کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دورهٔ ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد
از دیگر آثار رودکی میتوان به سندباد نامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافته است
شعر «بوی جوی مولیان» هم داستانی دارد که شنیدنی است. سُراينده اين قصيده كوتاه، رودكي سمرقندي، نخستين شاعر پارسي گوي برجسته ايران زمين است.
رودكي در زمان اميرنصر ساماني زندگي مي كرد و «استاد شاعران» دربار او بود. سال درگذشت رودكي 329هجري، يعني بیش از هزار و صد سال پيش از اين، است.
اميرنصر ساماني از سال 301 تا 331 هجري در خراسان و سرزمينهاي پيرامون آن فرمانرواي داشت. در زمان او زبان پارسي دري، كه نخستين دهه هاي زندگيش را آغاز كرده بود، از منزلتي بلند برخوردار شد و فرهنگ و آداب و سنّتهاي ايراني رونقي به سزا يافت. وزير دانشمند او، ابوالفضل بلعمي، مشوّق نويسندگان و پارسي گويان بود و به ياري او، «كليله و دِمنه» از عربي به فارسي ترجمه شد و هم به تشويق او، رودكي آن را به نظم درآورد.
در زمان سامانيان چندين شاهنامه به نثر نوشته شد و دقيقي توسي قسمتي از شاهنامه ابومنصوري را، كه به فرمان حاكم توس ـ عبدالرزّاق توسي ـ توسط چند تاريخنگار گردآوري شده بود، به نظم درآورد. ماٌخذ فردوسي نيز در سرودن شاهنامه، همين شاهنامه ابومنصوري بود كه به نثر فارسي دَري نوشته شده بود.
تا زمان سامانيان ـ كه از سال 261هجري قمري (874ميلادي) تا 389هجري (999م) بر خراسان و ماوراءالنهر و بخشي از ايرانِ مركزي آن روزگار حكومت كردند ـ زبان كتابت و نويسندگي، زبان عربي بود و حكّام دست نشانده خلفاي اموي و عباسي اين زبان را ترويج مي كردند.
از زمان سامانيان خراسان مَهد شكوفايي زبان پارسي دَري شد و شاعران پارسي گوي نامداري چون رودكي، شهيد بلخي، دقيقي توسي و فردوسي در اين دوره مي زيستند. در اثر سهل گيري و گشاده نظري برخي از اميران معروف ساماني، مانند اميرنصر، دانشمندان ايراني، با هر انديشه و اعتقاد، فارغ از گزند قشريگريهاي پيشين، در كنار هم به آسودگي روزگار مي گذراندند و به تحقيق و تفحّص و تعليم و تعلّم مي پرداختند؛ دانشمنداني مانند ابوعلي سينا – شيعه، ابوريحان بيروني – پيرو اهل تسنّن، ابوسَهل مسيحي – عيسوي، ابوالخير خمّار- يهودي و علي بن عباس مجوسي – زرتشتي
بخارا، مركز فرمانروايي سامانيان، مهمترين مركز ادبي ايران آن روزگار بود. در همين شهر و در همين دوره شعر فارسي دوران كودكي خود را از سر گذراند و به بلوغ خود دست يافت و از اقبال و گسترشي بي سابقه برخوردار شد. از تاٌثيري كه قصيده رودكي در امير نصر ساماني به جاگذاشت و او را آن چنان آسيمه سر و بي قراركرد، مي توان به گوشه يي از تاٌثير شعر فارسي در مردم آن روزگار پي برد.
نظامي عَروضي در كتاب «چهار مقاله» ـ كه در حدود 550هجري نوشته شده ـ سرگذشت اين شعر را بيان كرده است. به نوشته او، چنین آوردهاند که نصربن احمد که واسطهی عقد ال سامان بود و اوج دولت آن خاندان، ایام ملک او بود… خزاین آراسته و لشکر جرار و بندگان فرمانبردار.» این شاه سامانی، زمستانها در بخارا مقام میکرد و تابستان به سمرقند یا یکی از شهرهای خراسان میرفت.
تا اینکه یک سال نوبت به هرات رسید و در فصل بهار به بادغیس رفت. عروضی، به گفتهی ملکالشعرای بهار، با آن قدرتی که در نویسندگی دارد: «میتوان گفت بعد از تاریخ بیهقی، قابوسنامه و سیاستنامه، این کتاب خاتم کتب ادبی متقدمان است.» هرات و بادغیس را چنان تعریف میکند که خواننده را به وجد می آورد: «که بادغیس، خرمترین چراخوارهای خراسان و عراق است.» به گفتهی عروضی، هرات و بادغیس آن روزگار، انواع میوه داشته است. از جمله در هرات تنها 120 نوع انگور یافت میشده و به اضافهی میوههای خودشان، در زمستان نارنج از سیستان میرسیده و ترنج از مازندران. عروضی، هرات و بادغیس را به بهشت عدن مانند میکند.
نصربن احمد سامانی، در هرات و بادغیس به مدت چهارسال ماند. هرگاه قصد بازگشت به بخارا میکرد؛ فصل دیگر سال با نعمتهای فراوان فرا میرسید و او با تمام دم و دستگاه و لشکریانش، گاه در هرات و گاه در بادغیس در رفت و آمد بود و از نعمتهای این دو مکان لذت میبرد. تا اینکه به گفتهی نظامی، لشکریان نصربن احمد، از طولانیشدن سفر خسته میشوند و هوای بخارا و زن و فرزند به یادشان میآیند.
نزد رودکی میروند که در نظر نصربن احمد، از همه محترم بود و میگوید؛ پنجهزار دینار به تو میدهیم و کاری بکن تا امیر قصد سفر به بخارا کند. رودکی قبول میکند و یک صبح، هنگامی که امیر صبوحی کرده بود (نوشیدن شراب در صبحگاهان)؛ چنگ بر میگیرد و این قصیده را با صدای حزین، همراه با چنگ میخواند:
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست خِنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی
میر ماهست و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی
وقتی رودکی به این بیت میرسد؛ امیر سامانی چنان منفعل میشود که فورا از جا بلند شده و به طرف بخارا حرکت میکند. تا جایی که از دنبال امیر، رانین (تنبان) او را تا دو فرسنگی میبرد و نصربن احمد تا بخارا هیچ توقف نمیکند. نظامی، 1381: 49-53
بخارا | سمرقند |
Leave a Reply